موضوع آزاد
اینجا من و شما آزادیم تا هر چی تو دلمونه بگیم.موضوع آزاده!
آه... زندگی، کاش با ما بهتر کنار می آمدی... سه سال از آخرین مطلبی که اینجا گذاشتم می گذرد و من انگار به اندازه ده سال بزرگتر شده ام... سه سال تجربه سه سال تفکر سه سال خاطره چقدر حرف دارم برای زدن و دریغ که نیست محرم رازی و نیست یاور راهی.. دریغ که دغدغه ها فرق کرده و حتی آرامش قدیم سخت تر به دست می آید دانشگاه و درس تمام شد و سختی زندگی شروع شد... سخت شد زندگی و اگر دوستان عزیزم نبودند سخت تر هم میشد ولی بعضی کارها هنوز همان لذت قدیم را دارد مثل گشت و گذار با داداشام و سفر مشهد با دوستان و کمک کردن به یک دوست و آرامش دادن به او و دیدن سلامتی خانواده ام و خوشی های دیگر که در ذهنم است ... دلخوشیم به همین خوشی ها که زندگی هنوز مچمان را نخوابانده... آرزویم سلامتی آنهایی است که برایم مهم هستند
عاقبـت یک جـایی ... یک وقتـی ... شـازده کـوچـولـو : دلت اهلـی یک نفـر می شـود ...!!! جمعه 9 آبان 1393برچسب:, :: :: نويسنده : محمدرضا از آسمانم، ماتم ببارد…. هراسِ ِ بی تو ماندنم ادامه دارد
نمینویسم ترانه بی تو…..چگونه پر کشد خیالِ واژه بی تو؟
به لب رسیده جان! کجایی؟ کجایی؟ که برده طاقتم جدایی
باران تویی! به خاکِ من بزن
بازآ ببین! که بی مه تو من هوای پر زدن ندارم!
مگر ندانی….چو از تو دورم بیراههای خموش و تار، بی عبورم؟
نمیتوانم….دگر برویم که من اسیرِ این خزانِ تو به تویم
به لب رسیده جان! کجایی؟ کجایی؟ رهی نمانده تا رهایی
باران تویی! به خاکِ من بزن
بازآ ببین! که بی مه تو من هوای پر زدن ندارم!
جمعه 9 آبان 1393برچسب:, :: :: نويسنده : محمدرضا
هر سکوتی سرشار از ناگفته ها نیست
بعضی وقت ها سرشار از خجالتِ گفته هاست جمعه 9 آبان 1393برچسب:, :: :: نويسنده : محمدرضا در هياهوي زندگي، دريافتم کسي هست که اگر بخواهد مي شود و اگر نخواهد، نمي شود؛ “به همين سادگي”! کاش نه مي دويدم و نه غصه مي خوردم، کاش فقط او را مي خواندم…
جمعه 9 آبان 1393برچسب:, :: :: نويسنده : محمدرضا هنوز کمی عشق در من مانده است
آنرا به کسی میدهم که دوستم داشته باشد
هنوز کمی دلتنگی در من مانده است
آنرا به کسی میدهم که دوستش داشته باشم
هنوز کمی اندوه در من مانده است
آنرا برای خود نگه میدارم …
دو شنبه 14 مهر 1393برچسب:, :: :: نويسنده : محمدرضا براي دل خودم مي نويسم...
پنج شنبه 11 مهر 1392برچسب:, :: :: نويسنده : محمدرضا ﺧﺪﺍﯾﺎ مراقب باش ! وقتی سوار بر تاب زندگی شدی، دست روزگار هلت می دهد؛ ولی قرار نیست تو بیفتی! اگر بی تاب نباشی و خودت را به آسمان گره زده باشی، اوج می گیری... پنج شنبه 11 مهر 1392برچسب:, :: :: نويسنده : محمدرضا ﺍﻭﻝ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ : ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﻭﻣﺪﯼ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﻫﺮ ﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ! ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ : ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﭽﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ! ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ : ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ! ﻣﺠﺮﺩﯼ : ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﭽﻪ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ! ﻣﺘﺎﻫﻠﯽ : ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﺠﺮﺩ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ! ﭘﯿﺮﯼ : ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﭘﺎﺕ ﻟﺐ ﮔﻮﺭﻩ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﻫﺮ ﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ! یکی بهم بگه پس من کی می تونم یه غلطی بکنم شب خوابیدی در جایت و هی قِل میخوری … سرد میشی ، بغض میکنی ، خرد میشی وقتی که میبینی هیچکس رو نداری که اینو واسش بفرستی … کفش ها چه عاشقانه هایی با هم دارند ! برای بعضـــی دردهـا
شنبه 30 شهريور 1392برچسب:, :: :: نويسنده : محمدرضا گاهی شاپرک را میگیری
تا خیلی آرام رهایش کنی!!! شاپرک میان دستانت له میشود ... نیت تو کجا سرنوشت او کجا... شنبه 30 شهريور 1392برچسب:, :: :: نويسنده : محمدرضا دلم خوش نیست غمگینم کسی شاید نمیفهمد کسی شاید نمیداند کسی شاید نمیگیرد مرا از دست تنهایی تو میخوانی فقط شعری و زیر لب آهسته میگویی عجب احساس زیبایی تو هم شاید نمیدانی … یادت باشه
وقتی واسه ی کسی"همه کس"شدی...
اون"کس"بدون تو خیلی بی کسه... یا واسه کسی "همه کس"نشو... یا اگه شدی,به فکر"بی کسی"هاشم باش... شجاعت همیشه غُرّش نمیکند ! داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند، خـدایا ... دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, :: :: نويسنده : محمدرضا ﮔﺎﻫﯽ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ ﻓﯿﺰﯾﮏ ﻋﻤﻞ ﻣﯽﮐﻨﺪ الو؟؟... خونه خدا؟؟ خدایا نذار بزرگ شم بله با کی کار داری کوچولو؟ قول داده امشب جوابمو بده. کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟من با خدا کار دارم ... بعد از مکثی نه چندان طولانی:نه خدا خیلی دوستت داره. مگه کسی می تونه تو رو دوست نداشته باشه؟ هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی می کند بگو...دیگر بغض امانش را بریده بود دنیا برای تو کوچک است ... (نویسنده:حامد) دلت که گرفت
دیگر منت زمین را نکش راه آسمان باز است ،
پر بکش او همیشه آغوشش باز است ،
نگفته تو را میخواند ؟ اگر هیچکس نیست ،
خدا که هست . . . هیچکس قفل بدون کلید نمیسازد
بنابراین خدا مشکلات را بدون راه حل قرار نداده
پس با مشکلات خود ، با اعتماد به نفس بالا برخورد کنید . . .
جمعه 1 شهريور 1392برچسب:ناصر عبداللهی, :: :: نويسنده : محمدرضا دل تنگِ دل تنگم بی تابِ بی تابم زنده یاد ناصر عبداللهی رسم رفاقـــــــــــت اینه که
با رفیـــــق پیر شــــــــــــى
نه اینکه وســـــــــــط راه از رفیـــــق سیرشـــــــــــــى
قدر رفیقاتون رو بدونید
کلاس درس شلوغ بود یهو معلم اومد
سر کلاس و مثل همیشه شروع کرد به حضور غیاب:
بزرگراه همت...حاضر
ورزشگاه همت...حاضر
غیرت همت...غایب
مجتمع فرهنگی همت...حاضر
مردونگی همت...غایب
مرام همت...غایب
سمینار همت...حاضر
صداقت همت ...غایب
آرمان همت...غایب
یاران همت...غایب
![]() غایبین بیشتر از حاضرین بودند..کلاس تعطیل
چرا می گویند « ها » نشانه جمع است ؟!؟ وقتی با « تن» جمع ببندی... “تنها” خودت می مانی و خودت!!! آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
||
![]() |