موضوع آزاد
اینجا من و شما آزادیم تا هر چی تو دلمونه بگیم.موضوع آزاده!
یک دو سه چهار می شمردم تک تک بی تاب پی تو می دویدم با شک حالا که بزرگتر شدم می فهمم تمرین جدایی است قایم باشک
آرزوی قشنگی ست؛ داشتن ردپای تو کنار ردپای من، بر دشت سپید پوشیده شده از برف؛ هنوز اما نه برف آمده و نه تو.... دختر 5 ساله ای از برادرش پرسید:
معنی عشق چیست ؟؟
برادرش جواب داد:
عشق یعنی تو هر روز شكلات من رو ، از كوله پشتی مدرسه ام بر میداری، و من هر روز بازهم شكلاتم رو همونجا میگذارم ...
در گذرگاه زمان
خیمه شب بازی دهر با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد رنگها رنگ دگر می گیرند و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ دست نخورده به جا می ماند
اگر بفرمایید چرا به آن حضرت دسترسی نداریم، جواب شما این است که چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملتزم نیستند؟ او به همین از ما راضی است؛ زیرا «اورع الناس من تورّع عن المحرمات»؛ پرهیزکارترین مردم کسی است که از کارهای حرام بپرهیزد، ترک واجبات و ارتکاب محرمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است. آیت الله بهجت
همیشه دعا کنید :
چشمانی داشته باشید که بهترین ها را در آدم ها ببیند قلبی،که خطاکار ترین ها را ببخشد ذهنی،که بدیها را فراموش کند و روحی که هیچگاه ، ایمانش به خدا را از دست ندهد . . .
افتادن و پرپر زدنم دست خودم نیست
شب تا به سحر سوختنم دست خودم نیست
آخر چه کنم لاغریِ زود رَسَم را
پیری و شکسته شدنم دست خودم نیست دستم دو سه ماه است نخورده است به کاری انگار کنار بدنم دست خودم نیست این موی سپید پسرم قلب مرا سوخت شرمندگیم از حسنم دست خودم نیست اَسما کمکم کرد که آرام بیفتم افتادن و برخاستنم دست خودم نیست هر بازدَمی باز کند زخم تنم را خونی شدن پیروهنم دست خودم نیست از درد شدید است مرا ضعف گرفته اینقدر عرق ریختنم دست خودم نیست از عاطفه ی مادریم خُرده مگیرید گریه به گلِ بی کفنم دست خودم نیست خدا تنها روزنه امیدی است که هیچگاه بسته نمی شود تنها کسی است که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد و با پای شکسته هم می توان به سراغش رفت تنها خریداری است که اجناس شکسته را بهتر بر می دارد و بیشتر میخرد او تنها کسی است که وقتی همه رفتند میماند و وقتی همه پشت کردند آغوش می گشاید او تنها سلطانی است که با بخشیدن آرام می گیرد نه با تنبیه . . . !!!
دانشجویی به استادش گفت:
استاد اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم و تا وقتی خدا را نبینم آن را عبادت نمی کنم. استاد به انتهای کلاس رفت و به آن دانشجو گفت : آیا مرا می بینی؟ دانشجو پاسخ داد : نه استاد ! وقتی پشت من به شما باشد مسلما شما را نمی بینم. استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت : تا وقتی به خدا پشت کرده باشی او را نخواهی دید!
فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت شادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ زین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت
امام حسن مجتبی (ع) فرمود: حاج محمد اسماعیل دولابی
بیا که خسته اند جمعه های انتطارمان بیا که جمعه هم گذشت دیر شد قرارمان تمام روزنامه های شنبه تیتر می زنند تو آمدی و سبز شد ترنم بهارمان
(اللهم عجل لولیک الفرج) شبیه شمع چکیدن به تو نمی آید
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
||
![]() |