موضوع آزاد
اینجا من و شما آزادیم تا هر چی تو دلمونه بگیم.موضوع آزاده!
شنبه 30 شهريور 1392برچسب:, :: ::  نويسنده : محمدرضا

برای بعضـــی دردهـا


نــه میتوان گریــــــه کَــرد نـه میتوان فریــــــاد زد

برای بعضـــی دردها 

فقـــط میتوان نگــــاه کَرد و بی صـــــدا شکست 

مثل درد دل تنگی ..........

شنبه 30 شهريور 1392برچسب:, :: ::  نويسنده : محمدرضا
گاهی شاپرک را میگیری
تا خیلی آرام رهایش کنی!!!
شاپرک میان دستانت له میشود ...
نیت تو کجا سرنوشت او کجا...
شنبه 30 شهريور 1392برچسب:, :: ::  نويسنده : محمدرضا

دلم خوش نیست

غمگینم

کسی شاید نمیفهمد

کسی شاید نمیداند

کسی شاید نمیگیرد مرا از دست تنهایی

تو میخوانی فقط شعری و زیر لب آهسته میگویی

عجب احساس زیبایی

تو هم شاید نمیدانی …

پنج شنبه 21 شهريور 1392برچسب:جمله زیبا, :: ::  نويسنده : محمدرضا
یادت باشه
وقتی واسه ی کسی"همه کس"شدی...
اون"کس"بدون تو خیلی بی کسه...
یا واسه کسی "همه کس"نشو...
یا اگه شدی,به فکر"بی کسی"هاشم باش...
چهار شنبه 20 شهريور 1392برچسب:, :: ::  نويسنده : محمدرضا

شجاعت همیشه غُرّش نمیکند !
گاهی شجاعت صدایی خاموش است در انتهای روز که می گوید :
فردا دوباره “سعی” خواهـم کرد.

دو شنبه 18 شهريور 1392برچسب:جمله, :: ::  نويسنده : محمدرضا

داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند،
این است که بعضی از آنان از دوست داشتن باز می مانند.

چهار شنبه 13 شهريور 1392برچسب:نیایش, :: ::  نويسنده : محمدرضا

خـدایا ...
مـرا بـبـخـش ، تـو را مـی پـرسـتـم ،
ولـی هـنـوز از بـت پـرسـتـی دسـت بـرنـداشـتـم
هـنـوز نـتـوانـسـتـه ام خـود را بـه تـو قـانـع کـنـم
هـر لـحـظـه بُـتـی مـی سـازم و تـصـورات خـویـش را مـی پـرسـتـم ...
" گـزیـده ای از نـیـایـش هـای شـهـیـد چـمـران "

دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, :: ::  نويسنده : محمدرضا

ﮔﺎﻫﯽ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ ﻓﯿﺰﯾﮏ ﻋﻤﻞ ﻣﯽﮐﻨﺪ
ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺰﺩیکتر میشوی ، ﺩﻭﺭﺗﺮ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ می ﺭﺳﺪ
ﻫﺮﭼﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪ اش ﺑﯿﺸﺘﺮ می ﺷﻮﺩ ، ﺑﺰﺭﮒ تر ﺑﻪ ﻧﻈﺮ می ﺭﺳﺪ
ﭼﺸﻢ ﻣﯽﺑﻨﺪﯼ ، او را میبینی
ﭼﺸﻢ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ، ﻧﯿﺴﺖ
ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺩﯾﺪﯼ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ ، ﺻﻤﯿﻤﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺗﺴﻠﯿﺖ ﺑﮕﻮ !

پنج شنبه 6 شهريور 1392برچسب:, :: ::  نويسنده : محمدرضا

چیزی نمیتونم بگم:فقط یادش به خیر

دو شنبه 4 شهريور 1392برچسب:خدا, :: ::  نويسنده : محمدرضا

الو؟؟... خونه خدا؟؟ خدایا نذار بزرگ شم
الو ... الو... سلام
کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟
مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟
پس چرا کسی جواب نمی ده؟
یهو یه صدای مهربون! ..مثل اینکه صدای یه فرشتس.

بله با کی کار داری کوچولو؟
خدا هست؟ باهاش قرار داشتم.

قول داده امشب جوابمو بده.
بگو من می شنوم.

کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟من با خدا کار دارم ...
هر چی می خوای به من بگو قول می دم به خدا بگم .
صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره؟؟؟؟
فرشته ساکت بود .

بعد از مکثی نه چندان طولانی:نه خدا خیلی دوستت داره.

مگه کسی می تونه تو رو دوست نداشته باشه؟
بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست وبر روی گونه اش غلطید وباهمان بغض گفت :
اصلا خدا باهام حرف نزنه گریه می کنما...
بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت ؛
بگو زیبا بگو .

هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی می کند بگو...دیگر بغض امانش را بریده بود
بلند بلند گریه کرد وگفت:
خدا جون خدای مهربون،خدای قشنگم می خواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم تو رو خدا...
چرا ؟این مخالف تقدیره .چرا دوست نداری بزرگ بشی؟
آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم قد مامانم ،ده تا دوستت دارم .اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه
 فراموشت کنم؟
نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟
مثل خیلی ها که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن.
مثل بقیه که بزرگن و فکر می کنن من الکی می گم با تو دوستم.
مگه ما باهم دوست نیستیم؟
پس چرا کسی حرفمو باور نمی کنه ؟
خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟مگه این طوری نمی شه باهات حرف زد...
خدا پس از تمام شدن گریه های کودک گفت:
آدم ،محبوب ترین مخلوق من.. چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش می کنه...
کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من رو از خودم طلب می کردند
 تا تمام دنیا در دستشان جا می گرفت.
کاش همه مثل تو مرا برای خودم ونه برای خودخواهی شان می خواستند .

دنیا برای تو کوچک است ...
بیا تا برای همیشه کوچک بمانی وهرگز بزرگ نشوی...
کودک کنار گوشی تلفن،درحالی که لبخندبرلب داشت در آغوش خدا به خواب فرو رفت.

(نویسنده:حامد)

یک شنبه 3 شهريور 1392برچسب:خدا, :: ::  نويسنده : محمدرضا
دلت که گرفت
دیگر منت زمین را نکش
راه آسمان باز است ،
پر بکش
او همیشه آغوشش باز است ،
نگفته تو را میخواند ؟
اگر هیچکس نیست ،
خدا که هست . . .
شنبه 2 شهريور 1392برچسب:متن زیبا, :: ::  نويسنده : محمدرضا
هیچکس قفل بدون کلید نمیسازد
بنابراین خدا مشکلات را بدون راه حل قرار نداده
پس با مشکلات خود ، با اعتماد به نفس بالا برخورد کنید . . .
جمعه 1 شهريور 1392برچسب:ناصر عبداللهی, :: ::  نويسنده : محمدرضا

دل تنگِ دل تنگم بی تابِ بی تابم
بیدارِ بیدارم امشب نمیخوابم
از تو چه پنهان باز خواب تو را دیدم
از ترس بیداری با گریه خندیدم
از تو چه پنهان باز پروانه دلگیره
امروز راهی شو فردا دیگه دیره
دل تنگِ دل تنگم بی تابِ بی تابم
بیدارِ بیدارم امشب نمیخوابم
بارون نمیباره تو این کویر درد
بانوی شبنم پوش به خونمون برگرد
به خونمون برگرد بانوی بیداری
تو که گل خورشید رو دامنت داری
خورشید و میبردن تو گریه میکردی
تعبیر خوابم شد این که تو برگردی
دل تنگِ دل تنگم بی تابِ بی تابم
بیدارِ بیدارم امشب نمیخوابم

زنده یاد ناصر عبداللهی

درباره وبلاگ

عمرتان دارد می گذرد حواستان هست؟! به کجا می روید؟چه کار می کنید؟ هر کاری می کنید مواظب باشید!! خدا می بیند!!
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان انشا:موضوع آزاد و آدرس ensha.azad.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 45
بازدید دیروز : 37
بازدید هفته : 85
بازدید ماه : 82
بازدید کل : 127676
تعداد مطالب : 108
تعداد نظرات : 210
تعداد آنلاین : 1